نسخه آزمایشی
ویژه

یادداشت های کرونایی (2)

من تنها نیستم
یکی از مشکلات افراد مبتلا به ویروس کرونا، احساس تنهایی است. هنگام قرنطینه هیچکس به انها نزدیک نمی شودحتی عزیزترین افراد ش از هر گونه تماس بااو خودداری می کنند. پزشک وپرستارنیز با لایه های متعدد حفاظتی ولباسهای مشابه لباس فضا نوردان بربالین او حاضر میشوند. این افراد باعمق وجودشان احساس تنهایی میکنند. خیل عظیم بستگان ودوستان به یکباره ناپدید می شوند وعلیرغم اینکه از بیماری او ناراحت هستند اما در درون خویش گاه از اینکه خودشلن مبتلا نشده اند خورسند و خوشحال نیز هستند واین بیانگر جنبه دیگری از تنهایی انسان است.
روشن است که منظور از تنهایی ،تنهایی فیزیکی نیست (مانند تنهایی در کتابخانه که مطلوب هم هست ) بلکه مراد مراتب دیگر تنهایی است . فلاسفه اگزیستانس سه مرحله برای تنهایی انسان بیان می کنند که هریک به ترتیب عمیق تر از قبلی است.
مرحله اول تنهایی: در اگاهی وعلم دیگران نسبت به اوست .دیگران مرا درک نمیکنند وزوایای وجودی مرا نمی شناسند .حتی صمیمی ترین دوستان من نیز ازرازهای درنی من بی خبرند پدر و مادر نیز فرزند خود را بطور کامل نمی شناسند (البته این از الطاف الهی است که فرمود :اگر پرده ها کنار میرفت ویکدیگر را میشناختید .حتی در مراسم دفن یگدیگر نیز شرکت نمی کردید ) انسانهای برجسته و نابغه از این جهت تنهاتر از دیگران هستند . حضرت علی (ع )چون محرمی نداشت که سخنش را درک کند، با چاه درد دل میکرد ، در احوال نیچه، فیلسوف پست مدرن ، که در اوج دوران مدرنیته میزیست، اما منتقد جدی ان نیز بود، میگفت :سخن من را یک یا دو قرن دیگر خواهند فهمید ،بهر حال این تنهایی انسان ریشه در جهل دیگران دارد.
مرحله دوم تنهایی:ناشی از ناتوانی و عجز دیگران در حل مشکلات من دارد،یعنی اگر دیگران از تما م ابعاد و مشکلات من اگاه باشند و تمایل به حل انها نیز داشته باشند ،اما از توان لازم برخوردار نیستند وحتی خود انها نیز از مشکلات مشابه رنج میبرند ( بیماریهای علاج ناپذیر ومسآله مرگ ونظایر ان ) انسانها همچون کسانی هستند که به نوبت باید به اطاق شیشه ای شکنجه بروند و دیگران فقط نظاره گرند و منتظرند تا نوبت انها هم برای شکنجه شدن فرا رسد .بنا براین من تنها هستم چون دیگران از کمک به من ناتون و عاجزند.
مرحله سوم تنهایی:تنهایی در انگیزه دیگران اسخت فرض کنید دیگران مشکلات مرا میشناسند توان کمک به من را نیز دارند اما من هنوز تنها هستم زیرا کسانی که احتمالا به من کمک خواهند کرد،انگیزه شخصی دارند وبرای خودشان به من کمک میکنند (نه برای من) انگیزه هایی مانند توقع کمک متقابل. یا اسودگی وجدان ،یا بهره مندی از پاداش اخروی ،کسی که از من پول می گیرد یا به من پول میدهد، هردو درصددرفع نیازهای فردی خود هستند وبرای رفع کمبود ونقص خود اقدام میکنند واین اوج تنهایی انسان است که حتی پدر ومادر نیز از ان جهت ،به فرزند خود کمک میکنند که انهار ا ادامه وجود خود می بینند، روشن شد که انسان در این جهان واقعا تنها ست (بیش از 70 درصد شرکت کنندگان در یک نظرسنجی مهمترین مشکل خودرا، تنهایی ذکر کرده اند )ریشه این تنهایی یا جهل دیگران یا عجز انان ویا نقص وکمبود انها ست که تلاش میکنند با کمک به دیگران نقص خود را جبران کنند. اکنون جای این پرسش هست ،که ایا امکان رهایی از این تنهایی وجود دارد ؟پاسخ منفی است مگر انکه انسان بتواند با خدایی ارتباط برقرار کند که عالم مطلق ،قادر مطلق و کامل مطلق باشد .تمام زوایای مرا بشناسد وتوان لازم برای کمک به من داشته باشد وبرای من به کمک کند (نه برای رفع کمبود خود ) انسان فقط در پرتو این ارتباط است که میتواند ازتنهایی رهایی یابد ( الا بذکر الله تطمئن القلوب ) ودر غیر اینصورت محکو م به تنهایی است .البته در شرائط خاص، مانند بحران کرونا، این احساس تنهایی واضح تر وپررنگ تر احساس میشود ،در ادعیه اهل بیت علیه السلام بویژه دعا جوشن کبیر میخوانیم :یا حبیب من لا حبیب له ،یا انیس من لا انیس له ،یا عماد من لا عماد له ،یا سند من لاسند له ، علاوه بر این در اموزه های دینی مرحله عمیقتری برای تنهایی بیان شده وان مرحله ای است که نه تنها دیگران مرا تنها میگذارند بلکه حتی اعضاءوجوارح من نیز مرا تنها خواهند گذاردوبرعلیه صاحب خود شهادت میدهند وچون انسان اعتراض میکند : شما اعضا بدن من هستید ،چرا علیه من شهادت میدهید ؟پاسخ می دهند:خدایی که همه موجودات رابه سخن وا می دارد ،نطق مارانیز گشوده است.
پس، فقط کسانی احساس تنهایی نمی کنند که با خدای متعال در ارتباط باشند ، چنین انسانهایی چون در ارتباط با کمال وقدرت نا متناهی هستند، احساس قدرت فراوان کرده و هرگز به بن بست نمیرسند. روانشناس معروف المانی ، ویکتور فرانکل ، در مورد خاطرات خود در اردوگاه های کار اجباری مینویسد : در اردوگاه متوجه امر عجیبی شدم انسانهای سالم وتندرست و قوی که به نظر می رسید استعداد تحمل سختیها وطاقت فرسای اردوگاه رادارند، اما خیلی زود کارشان به ضعف وافسردگی ونهایتا مرگ می انجامید ودر نقطه مقابل ،کسانی هم انقدر ضعیف بودند ،که هرگز باورمان نمی شد، بتوانند تاب اورند. اما آن ها طاقت می اوردند وروحیه خود را نمی باختند وسختی ها را تحمل میکردند .سپس تحقیقاتی رادر درون اردوگاه انجام دادم ومتوجه شدم کسان می توانستندکه سختی ها را تحمل کنند وروحیه خود را نمی باختند که ان مصیبت ها برای انها معنا داشت.در نقطه مقابل کسانی که برای زنده ماندن توجیهی نداشته وفکر می کردند که این زندگی فاقد هدف است ،قادر به تحمل سختی ها نبوده برعکس خود را به مرگ نزدیک کرده و از بین می رفتند.
چکیده : اعتقاد به خداوند وجهان ماورا طبیعت می تواند تنهایی انسان را برطرف وبه اوقدرت تحمل سختی ها را ببخشاید و در پرتو قدرت الهی از قدرتی نامتناهی بهره مند گردد و به دیگر سخن ،انسان باورمند به خدا ، با صدای بلند در سخت ترین شرائط وحتی مشکل تر تر از کرونا ،با اطمینان فریاد می زند “من تنها نیستم “

 

متن: عبدالله درویش

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا